حاجز

وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ_سوره نحل ایه 125

حاجز

وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ_سوره نحل ایه 125

حاجز

حاجز در عربی یعنی سنگر....
شاید اینجا یکی از سنگر های ما در برابر هجوم های صدگانه دشمن باشد.... سلاح ما امر قران که می گوید "وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ"
یاحق...

يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۱۰ ب.ظ

دادگاهی علیه من (متن طنز)

ماجرا از این قرار بود ، خسته و کوفته ازراه رسیدم ، حال نداشتم جواب هیچ کس رو بدم اما نمی دونم چه شد با زنگ توی مخ یکی از نرم افزار های اجتماعی تقریبا با سرعتی برابر سرعت نور به طرف گوشی همچو تیری از چله برون شدم ، هیچی دیگر دیدم بحث خوبی در یکی از گروه ها بالا گرفته بود ناخودآگاه نگاهم به ساعت افتاد ، ساعت 22:00 با خودم گفتم : خووعب حالا تا اخر شب کلی وقت داریم یه کمی بحث کنیم حرص بچه ها رو در بیاریم بعد بریم بخوابیم ، هیچی گذشت تا یک نگاه ناخوداگاه دیگر کردم و ساعت را دیدم ، ساعت 00:00 بعله ادامه دادم ، تا نگاه ناگهانی دیگر چیزی حدود یک ساعت و نیم گذشته بود آن موقع بود که تازه به خودم امدم و به ظلمات دور و برم پی بردم ، فکر کنم اهل خانه در حال تماشای خوان سوم از هفت خوان جناب اقای رستم بودند. در همان روی کاناپه به خواب رفتم ، ماجرای پیش رو جریان خوابی است که آن شب دیدم ، سر بسته بگویم خواب دیدم در جایگاه متهم ردیف اول در برابر حضار ایستاده ام و باید پاسخ بدهم....

 

قاضی : جناب دادستان کیفرخواست را قرائت بفرمایید.

دادستان : بسم الله الرحمن الرحیم ...با اجازه از ریاست دادگاه....

احتراما در این پرونده آقای سین شین فرزند ... 19 ساله اهل تهران متهم است به :

1.گذران وقت در پای شبکه های اجتماعی داخلی و خارجی

2.اتلاف وقت از طریق فوق الذکر

3. اهمیت بیشتر دادن به این شبکه ها نسبت به اعضای خانواده

4.ضربه زدن به شرکت مخابرات و...

از سوی شاکیان زیر :

1.پدر ومادر و سایر اعضای خانواده 2. کتاب های موجود در کتابخانه 3.شرکت مخابرات و افراد دیگر....

احتراما اعلام میدارد نام برده مرتکب بزه های فوق گردیده و طبق بندهای 12 و  7 از ماده 9 قانون انسانیت ! ناظربر مواد 698، 697 و 608 قانون مجازات ما تقاضای تعیین مجازاتشان می شود. تاریخ ارتکاب بزه در همین سال به شکل مکرر بوده و محل وقوع آن در حوزه قضایی خواب آباد می باشد.

   دادستان دادسرای ویژه اعضای شبکه های اجتماعی

خواب آبادی اصل       

قاضی : از وکیل  شاکی اول ؛ خانواده محترم دعوت به اعلام شکایت می شود .. بفرمایید

وکیل خانواده : جناب رئیس موکلین من از این اقا شکایت دارن ، شاکی هستن اقا ... نمی دانید که چه می کند ایشان اقای رئیس اصن یه وضعیه .... قاضی : لطفا جو ندهید بروید سر اصل مطلب... وکیل: بعله می گفتم ایشان ازوقتی به عضویت در این شبکه ها در آمده اند به مسائل خانه و خانواده کم توجه شده اند ، خیلی سربه زیر شده اند منتهی دائم سرشان در این گوشی می باشد ، کم حرف شده است و... جناب رئیس این اقا شب ها شام نخورده به پای لب تاپ و دائم در این شبکه ها به فعالیت می پردازد . جای تعجب دارد که چطور به بحث ها و درگیری های مجازی می رسد ولی به خانواده خود کمک نمی کند لذا من ازجانب خانواده از ایشان شکایت دارم و خواهش دارم ایشان به این اتهامات یا پاسخ قانع کننده بدهند و یا در صورت عدم اثبات بیگناهی به اشد مجازات محاکمه شوند.

قاضی : جناب متهم ! از شما می خواهیم صبر کنید تا شاکیان دیگر هم اعلام شکایت کنند و بعد شما دفاعیات خود را اعلام کنید .با این موضوع مشکلی ندارید؟   من : خیر ، بفرمایید (سرم را پایین انداختم )

قاضی : وکیل شاکی بعدی ، یعنی جمعی از کتاب ها بفرمایید...

وکیل کتاب ها : من بدون هرگونه اتلاف وقت در نهایت ایجاز و بدون هرگونه اطناب اعلام شکایت می کنم. ببینید دوستان ، موکلین بنده به شدت خسته و ناراحت هستند چرا که متهم به عنوان یک دانشجو کتابخانه اش خاک گرفته و اصلا اهمیتی به آنها نمی دهد ، ایشان از زمانی که تکنولوژِی پیشرفت کرده خیلی کم به این یاران مهربان سر می زند در ضمن نام برده بین کتابهای خود تبعیض قائل شده و درکمال حیرت به برخی از کتب خویش اهمیت بیشتری می دهد ، مثلا انقدر که با لغت نامه خود رفاقت دارد با کتاب غزلیات سعدی دوست نمی باشد وی با کتابهای خطرناک در ارتباط است و لغت نامه انگلیسی وی از همه بیشتر با او رفت و آمد دارد حتی ما احتمال ارتباط با سرویس های سیاسی و امنیتی خطرناک را می دهیم ... دوستان من شکایت خود را اعلام کردم ..سپاس

قاضی : تمام ؟! وکیل (با لبخند عاقلانه ): بعله من همچون موکلانم بسیار با فرهنگ و کم حرف هستم ... در این حین چشم  غرره ای با افاده به سمت من کرد...دادگاه نبود می دانستم با او چگونه برخورد کنم...

قاضی از وکیل بعدی خواست بیاید  ، وکیل پشت تریبون آمد شروع کرد.... موکل من از این اقا شکایت دارد نه تنها ایشان بلکه نسل جوان و همسن ایشان ، اینها به ما ضربه مالی زدند ، اقای رئیس می دانید چقدر هزینه های تماس و ارسال پیامکشان کم شده ؟؟ شما می دانید؟؟ نمی دانید دیگر؟ ازوقتی اینها در این  شبکه ها هستن اصلا انگار نه انگار خط همراه دارند اصلا چه معنا داره که اینجوری باشه ...

بماند فکر کنم یک ساعتی دلیل و مدرک برای قاضی اورد که من و همسالانم به شرکت مخابرات ضربه مالی زده ایم و این اقا هم انگار مسبب تمام اینها من بیچاره باشم تقاضای اشد مجازات را برای بنده داشت...

گذشت وکلا می رفتند و میامدند تا اینکه یکی از وکلا بالا رفت خیلی عصبانی بود از همه بیشتر حرص می خورد انگار موضوع سیاسی بود یا خدا خودت عاقبتمونو به خیر کن " این جمله ای بود که دائم می گفتم دیگه هیچی رفت بالا و گفت :

جناب قاضی در پروفایل یکی از شبکه های  ایشان مشاهده شده ایشان اصلا رعایت نمی کند و در موارد بسیاری به انتقاد از دولت و برخی افراد کرده ، وی با نشر برخی سخنان که من از گفتن آنهاعاجزم انتقاد می کند ... اولا از شما نوجوان می پرسم : اخر بچه جان تو شناسنامه داری؟؟ تو چند کلاس سواد داری؟؟؟ بیچاره تو افراطی شدی بی ترمز ... قاضی : لطفا شان دادگاه را  رعایت کنید و خارج ازموضوع بحث نکنید.... وکیل : جناب قاضی یعنی چه اصلا ببینم شما مدرک تحصیلی ات مال کدوم دانشگاهه که به من تذکر می دی ... این اقا انتقاد می کنه .... یعنی چه همه اش سیاسی ... شما بچه جان باید بشینی درس بخونی من حقوق دانم می دانم چه خبر است یا تو یه الف بچه ... نگذارید سینه ام را باز کنم و حرف های درونش را بیرون بریزم نگذارید بگویم به جهنم .... بسه دیگه من از هیچ  چیز نمی ترسم شیردلم ...شیردل....انقدر بحث بی مورد در این شبکه ها نکنید....قاضی : بیشتر از این وقت دادگاه را نگیرید شکایت شما در موضوع نیست انتقاد حق هرکسی است و اگر توهینی به شما شده حق دارید اعلام شکایت کنید...تا اعلام دفاعیات متهم تنفس....

در این میان وکیل اخر داد زد اعتراض دارم.....

قاضی : قبل از اعلام دفاعیات باید عرض کنم خانواده متهم شکایت خود را مثل همیشه پس گرفته اند و گفته اند : ما برای فرزندمان نگرانیم مگر نه دشمن او نیستیم و از شکایت خود مثل همیشه می گذریم...اقای سین شین بفرمایید ..

من : هوالرحمن ... سلام (همه جواب دادن سلام متهم)

عجب روزگاری شده ،پدر  و پسررا درمقابل هم قرار می دهند ... عجب دارم ... من چون بزرگواری همیشگی خانواده ام را دیدم هیچ جوابی در برابر این اتهام ندارم و خود را لایق مجازات میبینم اما دیگر شاکیان عزیز... در جواب کتابهای کتابخانه باید بگویم عزیزانم من مگر مشکل چند بار شما را بخوانم ، هرکدامتان بیاید می گویم در کدام صفحه تان چه چیزی هست چه چیزی نیست اما شما با کدام سند مرا محکوم به جاسوسی می کنید اخه شماها که ادعای فرهنگ دارید و سواد باید بدانید بیشترین واژگان امروز واژگان غربی است خوب چه کنم اگر به دیکشنری مراجعه نکنم ... وکیل کتاب  ها : اعتراض دارم ...قاضی : وارد است بفرمایید ...وکیل : دیکشنری نه لغت نامه رعایت کنید...قاضی : من دیگه حرفی ندارم  ... چهره قاضی   :/    من    :/     حضار   :/

میکروفون   :/ 

بعله من ادامه دادم ... : بله همون که شما میگی .. واژه نامه انگلیسی .. باید استفاده کنم دیگه ... در ضمن جناب غزلیات سعدی ! شما اطلاعات سیاسی مثل اندیشه غرب و صحبتهای جان لاک و یا مکتب های سیاسی را در اشعار نغزت به من میدهی که می گویی من تبعیض قائل میشوم... خواهش دارم دلائل غربی بودن من را ارائه دهید یعنی چه شما که عوام نیستید...در جواب مخابرات بنده هیچ حرفی ندارم مردید برید ازاین نرم افزارها بسازید تا شکست نخورید....والاااع..قاضی: احترام را نگه دارید..

من در جواب شاکی اخر هیچ حرفی نمی زنم و بیشتر از این دنبال برچسب نمی گردم و خدا رو شکر که شکایت خارج ازموضوع بود هر چند دوستان خود حکم به بی سوادی و افراطی  بودن ما می دهند و بنده فقط یک بیت شعر می خوانم جواب شما : چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزیم. ///که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش ... حال می خواهید به جهنم حواله دهید یا جای دیگر..

اقای قاضی من دفاعی ندارم ولی خودتان قضاوت کنید در فضای امروز که هرکس هرچه می خواهد در این فضا بگوید سکوت ما توجیه دارد ایا این کار صحییحی است (به سبک ارسطو در سریال پایتخت) ... در تعجبم مرا محکوم می کنید من که دارم دفاع می کنم و تمام فعالیتم ارزشی است خوبه عکس بچه بذارم بگم چند تا لایک داره...عکس شام دیشبو بذارم بگم ..منو شاممون یه شب خوب یهویی ... اقای قاضی....در حال حرف زدن بودم که با صدای دینگ دینگ وایبر بیدار شدم.... هیچی دیگه...دیدم تا بخوام جواب بدم نمازم قضا میشه رفتم نمازخوندم و بعد نماز جواب دادم...نگاه های ناگهانی زیادی به ساعت کردم...بعله..


پ.ن1: خیلی ممنون به این متن توجه کردید
پ.ن2: واقعا بعضی از ماها افراط داریم توی کارامون باید کمتر کرد بیکاری رو و هدفمند کار کرد
پ.ن 3: تاکید میکنم طنز حتما نباید شما رو از خنده روده بر کنه
پ.ن4: بله چرا نگاه میکنید تموم شد 
پ.ن5: تموم به خدا...اهان نکنه پای متن خوابتون برده ..من عذر میخوام

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۲۶
سبحان شهیدی

نظرات  (۲)

۲۶ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۰۶ انـــقلــا بـــی
سلام
متاسفانه استفاده زیاد از کامپیوتر و سایر رسانه های دیجیتال باعث شده که حتی پچه مذهبی ها هم نسبت به اعتقادات دینی شان " بی سواد " بشوند ... فقط به خاطر مطالعه نکردن ...!
احسنت دوبل داشت :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی