موضوع انشا : تابستان خود را چگونه گذراندید؟!

بنام خداوند بخشنده مهربان
ما تابستان خوبی را پشت سر گذاشتیم . تابستان مان خیلی جذاب بود با اینکه اکثر شب ها ناآرام بود و کابوس می دیدیم اما خوب جالب بود . وقتی با بابایمان در میان گذاشتم گفت ایراد ندارد پسرم برایت خاطره می شود .
در تابستان امسال چیزهای زیادی یاد گرفتم مثلا دیدم می شود به "فهم مشترک رسید " حتی با گرگهای اطراف دهاتمان ! بله از وقتی یکی از اهالی زبان گرگها را فهمیده مشکل حمله آنها حل شده است . و با همان زبان بی زبانیشان اجازه می گیرند و بعد گوسفند می برند به قول چوپان قدیم روستا که بازنشست شده است ،همان را می گویم که که از هر گاهی با مردم شوخی میکرد که گرگ امده و خورده و برده : ما به فهم مشترک رسیدیم بر خلاف میل بدخواهان و حسودان.
در تابستان امسال یک چیز عجیب دیدیم . قدیم ها که ما به دنیا نیامده بودیم اقایی بود که آب روستا را آلوده کرده بود به خاطر کار آن اقاهه چند نفری مریض شده بودند و مرده بودند . خیلی ناراحت کننده است . این اقاهه در تابستان امسال سری به روستا زد و بعضی از اقایان به استقبالش رفتند و به او خوش آمد گفتند . فهمیدیم که حالا اتفاقی است که سالها پیش افتاده درست نیست انقدر به روی باعث آن حادثه بیاوریم وگرنه آنها هم به رویمان می آورند و دیگر خیلی بد می شود. 
نمی دانم حالا چه چیزی را میخواستند به رویمان بیاورند مثلا تعداد کسانی که در آن حادثه کشته شدند یا نوع سمی که آب را با آن مسموم کرده بودند چون به قول بابابزرگمان هرچه فکر می کنیم میبینیم ما کاری نکردیم که بخواهند به رویمان بیاورند!
در تابستان امسال یادگرفتیم دبه چیست و چه کاربردها که ندارد مثلا میشود در آن ترشی انداخت ، خیارشور درست کرد و کلی چیز در آن نگه داری کرد و اینکه دبه هم دستاوردی خوب می باشد و خوشحالی دارد حتی اگر خالی باشد .
من در تابستان امسال درباره ساختمان سازی هم کلی چیز یادگرفتم مثلا تا الان یادگرفتم سیمان بسازم و اینکه بتون چیست . درباره پر کردن چاله ها هم با سیمان کلی چیز یادگرفتم .
تا قبل از تابستان امسال فکر می کردم دیپلمات یعنی کسی که دیپلم دارد خوب بچه بودم نمی دانستم دیپلمات چیست و اصلا دیپلماسی به چه کاری می آید ولی بعد از تابستان امسال خوب فهمیدم که دیپلمات ها که هستند و چه کاره هستند . مثلا فهمیدم اگر در داخل درس خوانده باشند خیلی موفق نمی شوند باید در خارج حتما چند سالی را سپری کرده باشند . چون از حق نگذریم سطح علمی بالایی دارند . اتفاقا در همین تابستان بود که تصمیم گرفتم من هم دیپلمات شوم و مذاکره کننده شوم.
در تابستان امسال یک ضرب المثل یادگرفتم که می گوید : کار را که کرد آنکه تمام کرد. مثلا اگر دوازده سیزده سال افراد مختلف کاری را بکنند اما آن کار در زمانی که امورات به دست قلی خان است تمام شود کار را او کرده و باید به احترامش بایستیم . یاد روزهایی می افتم که وقتی در خانه مادر بزرگمان با دیگر نوه ها و نتیجه ها جمع می شدیم برای خوردن آبگوشت وقتی مادربزرگمان شیشه ترشی را می آورد و باز نمی شد بین ما نوه ها رقابتی شکل می گرفت برای باز کردن در شیشه ترشی هر کدام زوری میزد اما نفر آخر که در را باز می کرد چنان بازویی برایمان منقبض می کرد که نگو و نپرس اما غافل از این بود که ده نفرهم کلی زور زدن و نیروی دست آنها بوده که قوامِ در شیشه را گرفته؛ البته خداروشکر هیچوقت ترشی مادربزرگ کپک زده نبود!!
در تابستان امسال سعی کردم غلط های املایی خود را اصلاح کنم و بایک مثال شروع کردم آن هم "سیاست های غلط بود" که زیاد در تلویزیونمان شنیده بودم و اینکه هرچه می کشیم از سیاست های غلط قبل است بعد از آن بود که به دنبال سیاست های غلط رفتم تانکند باعث کم شدن نمره من شود. فهمیدم سیاست های غلط عبارتند از :
سی یا صد ، سیاصت ، صیاصت ، ثیاثط ، ثیاسط ، ثیاصط ، سیاثط ، سیاصط و...