حاجز

وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ_سوره نحل ایه 125

حاجز

وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ_سوره نحل ایه 125

حاجز

حاجز در عربی یعنی سنگر....
شاید اینجا یکی از سنگر های ما در برابر هجوم های صدگانه دشمن باشد.... سلاح ما امر قران که می گوید "وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ"
یاحق...

دوشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۳، ۰۴:۵۷ ب.ظ

بازگشت روباه ...


موضوع بحث ما مرتبط به سیاست خارجه ایران و انگلستان در دوره ی زمانی 1332 تا 1357 یعنی زمانی که کم کم انگلستان علیرغم سعی خود جهت حفظ و بازیابی قدرت در ایران و منطقه جایش را به قدرت دیگر و تازه نفس  ایالت متحده امریکا می دهد.اگر بخواهیم به روابط ایران و انگلستان در حوزه ی سیاست خارجه بپردازیم نمی توانیم به یک دوره ی خاص اکتفا کنیم چرا که از سال ها پیش از دولت پهلوی آنها در ایران نفوذ داشته اند و به اراده ی خود مهره های مملکتی را حذف و یا وارد می کردند .و همچنین نمی توانیم صرفاً به روابط بین بریتانیا و ایران بپردازیم چرا که اگر رابطه ایران با هر کشور دیگر را در آن سالها بخواهیم مورد مطالعه قرار دهیم یک ردپا از استعمار پیر می بینیم. اما در این مجال محدود سعی مان این است که صرفاً به اقدامات انگلستان در جهت تقویت حضور و نفوذ خود در ایران بپردازیم. دوره ای که انگلستان در اکثر برهه های زمانی و حوادث نقش داشت  ولی پنهان و در پشت سایه آمریکا ،که با همکاری هم توانسته بودند استعمار نو را در ایران با کودتای انگلیسی آمریکایی 28 مرداد 32 ایجاد کنند.

موضوع بحث ما مرتبط به سیاست خارجه ایران و انگلستان در دوره ی زمانی 1332 تا 1357 یعنی زمانی که کم کم انگلستان علیرغم سعی خود جهت حفظ و بازیابی قدرت در ایران و منطقه جایش را به قدرت دیگر و تازه نفس  ایالت متحده امریکا می دهد.اگر بخواهیم به روابط ایران و انگلستان در حوزه ی سیاست خارجه بپردازیم نمی توانیم به یک دوره ی خاص اکتفا کنیم چرا که از سال ها پیش از دولت پهلوی آنها در ایران نفوذ داشته اند و به اراده ی خود مهره های مملکتی را حذف و یا وارد می کردند .و همچنین نمی توانیم صرفاً به روابط بین بریتانیا و ایران بپردازیم چرا که اگر رابطه ایران با هر کشور دیگر را در آن سالها بخواهیم مورد مطالعه قرار دهیم یک ردپا از استعمار پیر می بینیم. اما در این مجال محدود سعی مان این است که صرفاً به اقدامات انگلستان در جهت تقویت حضور و نفوذ خود در ایران بپردازیم. دوره ای که انگلستان در اکثر برهه های زمانی و حوادث نقش داشت  ولی پنهان و در پشت سایه آمریکا ،که با همکاری هم توانسته بودند استعمار نو را در ایران با کودتای انگلیسی آمریکایی 28 مرداد 32 ایجاد کنند.

کودتای 28 مرداد 1332 و نقش انگلستان در آن :

اسناد و نقل های مختلف حاکی از آن است که انگلستان با به وجود آمدن سیاست موازنه منفی سعی در تغییر نظام حاکم و پیدا کردن قدرت خود قبل از ملی شدن صنعت نفت داشت  که از همان ابتدا اقدامات و کارشکنی هایی در کار دولت ایجاد می کرد از جمله شکایت در دادگاه لاهه و همچنین طراحی عملیات چکمه که عملی نشد و پروژه آژاکس جایگزین آن شد. این عملیات ، چکمه ، در نهم اسفند 1331 لو رفت و با تدبیر آیت الله کاشانی و جلوگیری از خروج شاه خنثی شد و از آن پس انگلستان به این فکر افتاد که به آمریکا بپیوندد و آمریکا کودتایی را انجام دهد تا جایی که وود هاوس در کتاب « عملیات چکمه » می گوید :" وقتی که سیا مسئولیت سرگونی  مصدق را بر عهده گرفت وزارت خارجه بریتانیا به هیچ وجه ناراحت نشد ، زیرا مایل نبود نقش اساسی و الهام بخش او در این ماجرا فاش شود."1

فلذا در 28 مرداد 1332 طی کودتایی با طراحی و اجرای انگلستان و آمریکا و سکوت شوروی دولت مصدق سرنگون شد و محمدرضا شاه که آنروزها به فکر خرید خانه در خارج از ایران بود به ایران برگشت که نتایج این کودتا به شرح زیر است:

1-            بازگشت شاه به ایران و در دست گرفتن مجدد قدرت ، او این بار محمدرضای محدود شده 1330 تا 1332 نبود بلکه تبدیل به رضاخانی قلدر و خشن شده بود و از آن پس مخالفین را سخت مجازات می کرد.

2-            اختیار امور خارجه مستقیماً به دست شاه درآمد و وی شخصاً سیاست خارجی کشور را اداره می کرد و آنرا به سمت وابستگی کامل به بلوک غرب می راند ، از آن پس تمام وزرای خارجه را خود شاه معرفی می کرد و در این دوره دیگر خبری از سیاست موازنه منفی نیست چرا که عملاً شاه به اهنگ ساز هایی با ترانه های آمریکایی و گهگاهی انگلیسی می رقصد.

3-            انگلستان مهره های خود را مجدد به ایران وارد می کند و همچنین از نفوذ بالایی برخوردار است هر چند آمریکا درصدد کسب قدرت اول است اما آنچنان  انگلستان در میان دستگاه های دولتی ریشه دوانده است که به این راحتی ها عقب نمی کشد. حتی نقل است که آمریکا پس از کودتا قبل از ورود شاه به دنبال به قدرت رساندن افسری لایق تر و مورد اعتمادتر بود که انگلیسی ها مانع این کار شدند و با این استدلال که شاه در میان ارتشی ها از جایگاه بالایی برخوردار است  مانع این امر شدند وشاه را به داخل آوردند. انگلستان سعی دارد با سیاست موش مردگی و موج سواری حداکثر استفاده را  از این سفره ببرد.

4-            سرکوب تمام نهضت های آزادی خواه .

5-            روی کار آمدن زاهدی،مهره و عاملی که رابطه بسیار خوبی با بریتانیا داشت وی که تا سال 34 نخست وزیر بود مأمور به انجام امور زیر گشته بود:

1-ایجاد کودتا . 2- برقراری رابطه با انگلیس . 3- مشخص کردن تکلیف مسأله نفت و امضای قرارداد کنسرسیوم. 4- برگزاری انتخابات برای تشکیل مجلس 19 و در پایان زاهدی را در سال 1334 برکنار کردند و پس از آن مهره های انگلیسی همچون حسین علاء و اقبال روی کار آمدند. 5- قلع و قمع مخالفین  برای سهولت  در ایجاد روابط بیشتر با بیگانگان.

 زاهدی را در سال 1334 برکنار کردند و پس از آن مهره های انگلیسی همچون حسین علاء و اقبال روی کار آمدند

تجدید روابط با بریتانیا:

حال باید دولت با کودتا برگشته قدم در راستای تجدید روابط با بریتانیا بر می داشت و به این منظور زاهدی در لابه لای درخواست های کمک از آیزنهاور ،رئیس جمهور آمریکا ، به وی نامه ای نوشت مبنی بر اینکه ایران به دنبال بهبود وضع روابط بین المللی است هر چند نامی از بریتانیا نبرد ولی غیر مستقیم اعلام کرد که روابط ایران و انگلیس تجدید خواهد شد.2

نکته مهم این است که ایران در برابر آمریکا به این نکته متعهد شده بود  که هر چه سریعتر مسأله نفت را حل کند و از طرفی انگلستان با فشار سیاسی و حمایت های خود به دنبال تجدید روابط بود و مهمتر از همه این که ذهنیت  مردم نسبت به انگلستان با توجه به سیاست های ضد استعماری دوران مصدق وخباثت های بریتانیا بسیار  منفی و حاکی از نفرت عمومی بود. حال با این اوضاع انگلستان به این صورت پا پیش می گذارد که ملکه در نطقی رسمی اعلام می کند : "دولت من امیدوار است مناسبات دوستانه ای را که از قدیم الایام بین دو کشور وجود داشته است دوباره تجدید نماید و مناسبات سیاسی از سر گرفته شود .".3

که در نتیجه ایران پاسخی مبنی بر رضایت داشتن جهت ایجاد روابط می دهد پس از آن دو دولت طی  اعلامیه ای مشترک آغاز روابط را از نو اعلام می کنند و به تبع آن سفرای دو کشور فوراً اعزام می شوند و در مقابل انگلستان هم جهت اعتمادسازی چند لوکوموتیو بلوکه شده را به ایران وارد می کند و شکایت خود از برخی شرکت های نفتی که از ایران نفت می خریدند را باز پس می گیرد.

امضای قرارداد کنسرسیوم نفت :

برای آشنایی بیشتر ، به صورت خلاصه ای معنای "کنسرسیوم"  ذکر می شود ؛ هرگاه چند کشور و یا چند کمپانی با هم دیگر جهت منافع مشترک خود ائتلافی را تشکیل دهند می گویند این کشور ها تشکیل کنسرسیوم داده اند همان طور که ذکر شد مسأله اصلی اینجا بود که جدای تمام مشکلات بین المللی دولت ایران باید از پس مردم برمی آمد چرا که مردم به شدت از بیگانگان مخصوصاً انگلستان نفرت و بیم داشتند و عامل بیشتر مشکلات خود را دولت های بیگانه ای چون انگلستان می دانستند و مهم ترین وظیفه زاهدی پس از تمام مسائل ذکر شده حل همین مشکل ؛ یعنی اقناع یا سرکوب مخالفین بود.

در اینجا بود که طی یک توافق نمایشی دولت بریتانیا اعلام کرد:" حقوق مردم را به رسمیت می شناسد و آنها حق دارند منافع ملی خود را داشته باشند و اعلام کرد با در نظر گرفتن احساسات ملی مردم ایران درباره منابع طبیعی کشورشان باید به راه حلی دست یافت که براساس عدالت و انصاف و شرافت باشد و منافع هردو طرف را نیز حفظ نماید"4 . این بیانه جهت اقناع مخالفینی که به سرکوب نیاز نداشتند منتشر شد و مابقی مخالفین را نخست وزیر نظامی که فوت و فن سرکوب را به خوبی در مکتب رضاخان و سرکوب قیام هایی همچون نهضت جنگل  آموخته بود بر عهده گرفت و آنهارا  ساکت کرد و  سرانجام ایران قرارداد با کنسرسیوم نفت را امضاء کرد . به راحتی پا برروی نهضت ملی شدن صنعت نفت گذاشتند و بازهم نفت ایران سفره ای شد برای غارتگران تا آن را در ازای بهای ناچیز ببلعند و در حقیقت تلخ تر از این حادثه نمی توانست برای این نهضت ؛ نهضت ملی شدن صنعت نفت رخ بدهد.

ابتدائاً سهم هر یک از اعضا به این طریق بود که انگلستان 44% ، آمریکا 40%  و مابقی بین فرانسه و شرکت شل هلند تقسیم می شد ، اما آمریکا با این سهم انگلستان مخالفت کرد و پس از مذاکرات مجدد ، سهم ها به این طریق تقسیم شد که 40 % انگلستان . 40 % آمریکا که پنج شرکت هر کدام 8 %  از مقدار کلی را صاحب می شدند و 16 درصد هم در اختیارکمپانی شل هلند و4 % مانده هم به فرانسه می رسید. در این توافق با اینکه انگلستان از آن سهم اولیه خود کنار کشید اما باز هم به تنهایی یک شرکت آن 40% را در اختیار داشت  و می شود گفت بیشترین سهم به او رسید ،چرا که آمریکا سهمش را بین 5 شرکت تقسیم می کرد و در ضمن شرکت هلندی باید درصدی را به شرکت نفت انگلستان می داد.

در نتیجه با این قرارداد،  قانون ملی شدن صنعت نفت جایش را به عدم استقلال در حوزه ی نفتی داد و از آن پس اداره کامل صنعت نفت به دست بیگانگانی افتاد که بی رحمانه از این سفره برای خود لقمه می گرفتند . جدای از این سهم بزرگ ، انگلستان از ایران در خواست خسارت کرد و 25 میلیون لیره غرامت و 21 میلیون لیره بابت استهلاک دستگاه های نفتی خود در زمان مصدق به عنوان خسارت مشخص کرد و آنها را از دولت ایران طلب کرد.

این قرارداد نکات پنهانی هم داشت از جمله : 1- میزان نفت تولیدی را کنسرسیوم باید مشخص کند. 2- مبلغ حاصل از فروش نفت باید پس از مبادله، به لیره انگلستان تبدیل می شد که این هم به نوبه ی خود سود کلانی برای خزانه ی دولت بریتانیا داشت پس می توان گفت صدرنشین این سفره انگلستان بود و باز هم به منافع خود دست یافت.

در اینجا شاهد پایان مأموریت زاهدی هستیم و در سال 1334 علیرغم مخالفت زاهدی ، وی استعفای نمایشی اش را امضاء کرد چرا که دیگر نیازی به او نبود و در ضمن حتی ممکن بود برای شاه خطر ساز نیز بشود.

پیمان نظامی بغداد:

سال 1334 حاکی از یک رخداد مهم است ، انعقاد پیمانی نظامی در مرکز بغداد با هدایت انگلستان و نظارت آمریکا. پیمانی که  نقش یک کمربند را ایفا می کرد در برابر تهاجم شوروی و  نیت استعماری بریتانیا سبب شد که همین مسأله سبب شد که امریکا ورود به این پیمان را صلاح نداند.

آمریکا فقط نقش ناظر را ایفا میکرد.اما شوروی در مقابل این اقدام طی مکاتبات مختلف مراتب اعتراض و ناراحتی را به ایران رساند اما در حقیقت ترسی از این ماجرا نداشت چرا که می دانست عملاً خطری او را تهدید نخواهد کرد.

سرانجام پس از کشمکش ها و مذاکرات مختلف ابتدا عراق و ترکیه در 5 اسفند 1333 به این پیمان متعهد شدند. و پس از آن در فروردین 1334 انگلستان و بعد از آن پاکستان و ایران در شهریور و مهر سال 1334 به این پیمان پیوستند.

اقدام دیگر بریتانیا نقش اصلی آن در تأسیس دو حزب مردم و ملیون به ریاست اسدالله اعلم و اقبال بود که سعی در ایجاد تحول در جریان های سیاسی داخل داشتند.

افول نفوذ انگلستان در ایران :

از سال 1335 شمسی یعنی 1956 میلادی می شود گفت نفوذ انگلستان در ایران رو به کاهش بود و تدریج نسبت به آمریکا افت شدیدی داشت چرا که با شکست های مختلفی مواجه شده بود که موجب عقب نشینی بریتانیا می شد از جمله ملی شدن کانال سوئز توسط جمال عبدالناصر و زمین گیر شدن قوای انگلستان و فرانسه در مصر در سالهای 1335 و 1336 و همچنین کودتای عراق در سال 1337 همه این عوامل از جمله فشارهای بین المللی سبب پنهان شدن انگلستان می شد . اما هنوز انگلستان آخرین دست و پای خود را برای حفظ جایگاهش در ایران می زد. از جمله انعقاد عهدنامه های بازرگانی و فرهنگی با ایران و همچنین سفر شاه به انگلستان و دیدار با ملکه الیزابت دوم ، همه از جمله فعالیت های انگلستان در عرصه سیاست خارجه برای حفظ جایگاه خود در ایران بود.

 اگر بخواهیم پایانی بر دخالت ها و نفوذ انگلستان در ایران مشخص کنیم نمی توانیم  تاریخ مشخصی را نام ببریم چرا که در اواخر دهه 30 و اوایل دهه 40 با اینکه انگلستان دیگر نفوذ قبل را نداشت اما همچنان تلاش خود را مبنی بر قدرت اول ماندن ادامه می داد تا اینکه در سال 1341 جان اف کندی در آمریکا رأی آورد و از آن پس می توان گفت انگلستان جایگاهش هر روز ضعیف تر از دیروز می شد چرا که تا وقتی آیزنهاور در امریکا قدرت داشت اوضاع باب میل ایران بود اما با روی کار آمدن کندی ،یک رئیس جمهور لیبرال، ایران مجبور شد که روابطش را با انگلستان کاهش دهد و سیاست های خود را با سیاست های کندی هماهنگ کند.

جان اف کندی با شعارهای اصلاحات ، پیشرفت ، آزادی و حقوق بشر سرکار آمده بود و به تبع آن حامی کشورهایی بود که این سیاست ها را در پی گیرند و یا وجود عوامل بریتانیا در ایران ، ایران توسط آمریکا تحت فشار بود و حمایت مالی آنان را از دست می داد همچنین آمریکا مستشاران خودش را نیز خارج می کرد. بنابراین ایران سعی داشت اقدامات جلب کننده ای انجام دهد. پس از آن با نفوذ انگلستان علی امینی به نخست وزیری رسید اما آمریکا با پی بردن به ماجرا ونقش داشتن انگلستان ایران را تحت فشار بیشتر قرار داد و این جا بود که شاه بعد از سفر به لندن و آمریکا علی امینی را بر کنار کرد و از آن پس در جهت سیاست های آمریکا قدم گذاشت. که آغاز این دوره با رفراندوم نمایشی در سال 1341 و انقلاب سفیدی بود که منجر به اصلاحات ارضی و ... می شد.

البته انگلستان هنوز هم باقی  بود اما نه چون سابق ، می شود گفت با ایجاد مرز صلح بین ایران و شوروی سعی در عقب راندن آمریکا توسط شوروی داشت و همچنین دخالت های بریتانیا در ماجرای جزایر خلیج فارس و جدایی بحرین از ایران و در پایان خروج نیروهای انگلیسی از ایران از جمله اقداماتی بود که در آن نقش داشتند.

آری در پایان باید بگوییم انگلستان هر چه کرد انگلستان قبل از سال های موازنه ی منفی و مصدق نشد و پس از آن دائماً سعی داشت به قدرت برگردد اما باید جای خود را به قدرت برتر ، یعنی آمریکا می داد. اما هرچه هست تاریخ به خوبی گویای این مطلب هست که انگلستان در دربار پهلوی و سیاست های آن دوره از همان ابتدا که رضا شاه را بر سر کار آوردند نفوذ بسیار بالایی داشت اما با ملی شدن صنعت نفت و قطع شدن دست آنها از منافع ایران، برای مدتی کوتاه در ایران سعی در بازگشت داشت که  پس از کودتای 28 مرداد بخشی از آن جایگاه را کسب می کند  اما سعی در پنهان ماندن خود با سیاست موج سواری داشت که می توان گفت این سالها پایانی است بر قدرت بریتانیا.در ایران.

 منابع و پاورقی :

1 .به نقل از وود هاوس ، عملیات چکمه ، ص80

2.روزنامه کیهان 11شهریور 1332

3.افراسیابی ، بهرام ، ایران و تاریخ ،1369،ص 19

4.عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، سیاست خارجی ایران در 1300تا1357 ،نشرپیکان 1393 ، ص226

منابع اصلی : 

دولت دست نشانده ، دکتر ازغندی

سیاست خارجی ایران در 1300تا1357 ، عبدالرضا هوشنگ مهدوی

سیاست خارجه ایران دوران پهلوی ، منوچهر محمدی

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی