حاجز

وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ_سوره نحل ایه 125

حاجز

وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ_سوره نحل ایه 125

حاجز

حاجز در عربی یعنی سنگر....
شاید اینجا یکی از سنگر های ما در برابر هجوم های صدگانه دشمن باشد.... سلاح ما امر قران که می گوید "وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ"
یاحق...

دوشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۰۲ ب.ظ

سربازان حیدر همه آماده باش...


امسال هم خواهیم آمد ... 

امسال هم  مثل آنروزها که پدرانمان آمدند خواهیم آمد...

امسال هم مادرانمان با قران بدرقه مان می کنند...

امسال هم جمع می شویم ....

اندک اندک .... قطره ها از کوچه پس کوچه ها به هم می رسیم ...امسال هم دریا می شویم 

امسال هم قیامت خواهیم کرد ... 


پ.ن : طرح خیلی ضعیفه ببخشید خیلی ....برا اولین باره از این حرکتا میزدم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۰۲
سبحان شهیدی
چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۰۳ ب.ظ

ماجرای آتشی که کدخدا به پاکرد


امروز همه داشتند درباره یک آتش سوزی حرف می زدند. . می گفتند شنیدی مسلمان ها یک نفر را در آتش زنده زنده سوزاندند؟ تنم لرزید. ...مگر میشود؟ بعد که فیلم سوزاندن مرد بیچاره را دیدم یاد حوادث دردناک تری افتادم. .. شما چیزی از آنها شنیده اید؟ 

آتش بازی کدخدا در هیروشیما. ...نشنیده اید؟ همان را میگویم که مادر و کودک چشم بادامی در یک لحظه برای همیشه خشکشان زد و سوژه ی دوربین های عکاسی شدند. ....

به آتش کشیدن مزارع کشاورزان ویتنامی. ...آن را چه. ؟ شنیده اید کدخدا چه آتشی در ویتنام به پا کرد؟

از ویتنام و مردم هیروشیما بگذریم ماجرای زنده زنده سوزاندن داوودیان را چطور. ؟ شنیده اید چگونه همشهریان کدخدا در آتشی که خودش به پا کرده بود سوختند؟ شنیده اید یا فریاد حقوق بشرشان نگذاشته خبر به شما برسد؟ 

کدخدا کلا سبک زندگی اش جهنمی است و ید طولایی در سوزاندن دیگران دارد. ...ماجرای ایرباس ایرانی را چطور. ...یادتان هست؟ همان که دختر بچه ای با عروسکش ناگهان بی خبر از همه جا سوخت و سوخت و سوخت تا آبهای خلیج فارس آتشش را خاموش کرد. ....

آری جنس آتش سوزی امروز، جنس اعدامی که امروز دیدم خیلی از حوادث را به یادم آورد. ...اسلام ما، یعنی اسلامی که محمد رسول الله به ما معرفی کرده، آمده است برای تکامل انسان ها برای تحقق آزادی آنها نه برای سوزاندن آنها نه برای آتش کشیدن زندگی های آنها. ..اسلام ما همان اسلامی است که وقتی وارد مکه شد مردم را در امان گذاشت. ...اسلام ما فرق دارد با دین کدخدا. ..قوانین اسلام ما با قوانین تلمود فرق دارد. ...آری اسلام ما برای انسان ها آمده است. ....اما اسلامی که کدخدا میخواهد انسان ها را می سوزاند اسلام کدخدا برای انسان ها نیست برای خود کدخدا است و بس.....

قُل لِّمَن مَّا فِى السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ قُل لِّلَّهِ کَتَبَ عَلَى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَى‏ یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا رَیْبَ فِیهِ الَّذِینَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ (انعام، 12)


#سیاست_اسلامی#سیاست#اسلام#محمد#رحمت#اتش#سوزاندن#داعش

#islamic#islam#whoismohammad

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۰۳
سبحان شهیدی
سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۰۸ ب.ظ

مسافران اشتباهی قطار انقلاب...

   

رفیقان نیمه راه. ... قطار راه افتاده بود، صفیرش سرود جمهوری اسلامی بود و به مسیر ادامه میداد اما نمیدانم چه شد عده ای مقصدشان محدود به میان راه شد و پیاده شدند نمیدانم شاید بیرون از قطار خبرهایی بود، آری سراب، سراب کمی قلقلکشان داد و کارشان به بیابان بی آب کشید. .... نمیدانم چه شد چرا بعضیها ترمز خطر را کشیدند و سرعت قطار را کم کردند، جدا شدن واگن ها قیمت گزافی بود که برای پیاده شدنشان باید میپرداختیم. ...نمیدانم چه شد رفیقان دیروز نیمه راه پیاده شدند مگر مقصد را در بلیت هایشان ندیده بودند نکند اصلا بلیت نداشتند، نمیدانم چه شد فقط میدانم عده ای از همان ابتدا پیاده شدند ، فقط میدانم عده ای حرمت هم سفران را نگه نداشتند، اما هنوز قطار در حال پیمودن مسیر صعب خودش است و خطر پیاده شدن هنوز باقیست، نمیدانم نفر بعدی کیست من ،تو یا او نمیدانم فقط میدانم سراب های بیرون خطرناک هستند نمیدانم فقط این را میدانم باید دعا کنم نفر بعدی من تو و یا او نباشیم.

 بماند که خیلی از آنها که پیاده شدند از همان ابتدا رفیق نبودند و اشتباهی سوار شدند. ...اما مسافر گرامی! لطفا بار دیگر به قوانین قطار نگاهی بینداز راستی به مقصد بلیتت هم نگاه بینداز شاید اشتباه آمده ای اما اگر اشتباهی بودی حواست باشد جان بقیه مسافران را به خطر نیندازی. .... حکایت همچنان باقیست. ...

#سیاست#انقلاب_57#امام#رهبر#قطار_انقلاب#مسافر#مقصد#سراب

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۰۸
سبحان شهیدی
يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۲۸ ب.ظ

طرح/ نامه رهبر انقلاب

من خیلی طرحی خوب بلد نیستم ولی خوب صرفا جهت احساس وظیفه ....   امیدوارم به کار بیاد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۲۸
سبحان شهیدی
دوشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۳، ۰۴:۵۷ ب.ظ

بازگشت روباه ...


موضوع بحث ما مرتبط به سیاست خارجه ایران و انگلستان در دوره ی زمانی 1332 تا 1357 یعنی زمانی که کم کم انگلستان علیرغم سعی خود جهت حفظ و بازیابی قدرت در ایران و منطقه جایش را به قدرت دیگر و تازه نفس  ایالت متحده امریکا می دهد.اگر بخواهیم به روابط ایران و انگلستان در حوزه ی سیاست خارجه بپردازیم نمی توانیم به یک دوره ی خاص اکتفا کنیم چرا که از سال ها پیش از دولت پهلوی آنها در ایران نفوذ داشته اند و به اراده ی خود مهره های مملکتی را حذف و یا وارد می کردند .و همچنین نمی توانیم صرفاً به روابط بین بریتانیا و ایران بپردازیم چرا که اگر رابطه ایران با هر کشور دیگر را در آن سالها بخواهیم مورد مطالعه قرار دهیم یک ردپا از استعمار پیر می بینیم. اما در این مجال محدود سعی مان این است که صرفاً به اقدامات انگلستان در جهت تقویت حضور و نفوذ خود در ایران بپردازیم. دوره ای که انگلستان در اکثر برهه های زمانی و حوادث نقش داشت  ولی پنهان و در پشت سایه آمریکا ،که با همکاری هم توانسته بودند استعمار نو را در ایران با کودتای انگلیسی آمریکایی 28 مرداد 32 ایجاد کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۳ ، ۱۶:۵۷
سبحان شهیدی
پنجشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۳، ۰۴:۲۱ ب.ظ

طرح / میلاد پیامبر

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۳ ، ۱۶:۲۱
سبحان شهیدی
جمعه, ۵ دی ۱۳۹۳، ۰۲:۵۲ ب.ظ

طرح / ما فتنه 88 را فراموش نخواهیم کرد


نسل های بعد هم فراموش نمی کنند...

اردو کشی های خیابانی را

دهان های با حقد و غضب فشرده شده علیه انقلاب ها را

زبان های مغلول شده ساکتین را

اشک های مقدس رهبرمان را

و و و و ....

ما فراموش نمی کنیم ... 

برسد به گوش غایبین فریادهایمان...

#فتنه_88_را_فراموش_نمی_کنیم_

#فتنه_88

#فراموش_نمی_کنیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۳ ، ۱۴:۵۲
سبحان شهیدی
سه شنبه, ۲ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۱۹ ب.ظ

دعوت برای مشروعیت یا محدودیت


رو به مردم می ایستد با مردم سخن می گوید ، چهره های مردم از خشم افروخته می شود فضای مدینه از نفرت و کینه علیه مامون ،خلیفه عباسی، پر شده است  امام بی پرده با آنها سخن می گوید و به آنها میفهماند که رفتن من برگشتی در پی نخواهد داشت ، آری این سفر ، سفر مرگ است برای امام . آخرین نگاه را به بارگاه جد خود می کند و میرود . مدینه یاد رفتن حسین (ع) می افتد ، آه سراسر شهر را پر می کند.

اما شاید سؤالی که در تاریخ باشد این است که چرا امام به مرو می رود ؟ مگر مامون چه در سر داشت که امام را از مدینه دور کرد و به خراسان آورد؟به دنبال مشروعیتی برای خود بود یا از بین بردن مقبولیت امام در بین مردم . در تاریخ علل و عوامل مختلفی را آورده اند که حاکی از سوء  نیت مامون و نقشه های شوم او است.

مامون فردی باهوش و با سیاست که با آوردن امام (ع) چنان برنام ای را ترتیب داده بود که هم خود به مشروعیت می رسید و نیز از هر نظر امام را محدود میکرد اما نمی داست که چه اتفاقی خواهد افتاد شاید حساب نکرده بود که باطل ماندنی نیست و اگرهم نمودی از خود دارد طفیلی وجود حق است همچون کف روی آب که از بین خواهد رفت.

اگر بخواهیم دلایل این کار وی را بررسی کنیم با تورق و جستجو در کتب تاریخ به نکات زیر می رسیم :

1-           مامون کسی بود که به صورت کاملا نامشروع (البته شرع از دید عباسیان منظور است) به خلافت رسده بود چرا که خلیفه  اصلی پس از هارون برادر مامون ، امین بود و این انتخاب هم ناشی از یک تعصب جاهلی در هارون بود که چون امین از مادری عرب بود وی را به عنوان ولیعهد برگزید و فردی خوشگذران و عیاش که نه دیانت می دانست نه سیاست . مامون هم در بی دینی کمی از او نداشت اما در سیاست بر امین سرآمد بود. خلاصه اینکه مامون با کشتن خلیفه خود به قدرت رسید و این موضوع بنی عباس را نسبت به مامون بدبین کرده بود و حمایت خود از مامون را برداشته بودند لذا اینجا بود که امام را آورد تا به عباسیان و مخالفان خود بفهماند که اگر از او حمایت نکنند و سودای کارشکنی داشته باشند بعد از وی حکومت به دست علویان می رسد و ولیعهدی امام را که حیله ای بیش نبود علیه آنان به کارگرفت.

 

2-           در گوشه و کنار سرزمین تحت سلطه مامون قیام های بسیاری علیه حکومت ظالم وی شکل می گرفت که بسیاری از این قیام ها را علویان علیه وی به پا میکردند و این قیام ها حکومت مامون را متزلزل می کرد و اگر فردی مثل امام رضا (ع) در دستگاه حکومت می بود هر قیام علیه حکومت مامون به معنای مخالفت با امام معصوم تلقی می شد .

 

 

3-           ائمه ما پس از قیام عاشورا دو مولفه را در بین مردم داشتند و به این دو شناخته می شدند 1_قداست 2 مظلومیت

مامون باید این دو را و مخصوصا مولفه اول را در بین مردم خدشه دار میکرد به این طریق که اگر امام در حکومت می بود نشان می داد که امامان شیعه بر خلاف آنچه هست به زهد و پارسایی معروف نیستند و به دنبال مقامند ،چرا که اگر خلافت بنی عباس غاصبانه بود نباید این نقش را می پذیرفتند و اینگونه امام محبوبیت خود را بین شیعیان از دست می داد و دیگر نمی توانست شیعیان را رهبری کند.

ومهمترین دلیل این دلیل بود که امام در مرو محدود بود و دیگر خطری برای مامون نداشت چراکه پایگاه مردمی خود در مدینه را از دست داده بود و دیگر ارتباطی با مردم نداشت که بخواهد علیه حکومت کاری کند.

سیاست شیطانی مامون یکی از پیچیده ترین و حساب شده ترین کارها بود اما چه شد؟ و چگونه امام (ع) توانست این سیاست مکارانه را تبدیل به یک بازی کودکانه و احمقانه کند که هیچ فایده ای برای مامون در برنداشت و تبدیل به یک حرکت بی اثر شود ؟ امام از همان ابتدا فضای مدینه را علیه مامون برانگیخت و نفرت مردم از وی دوچندان شد و بارها اعلام کرد که مامون با دستگاه زور مرا به مرو خواهد برد نه با میل و علاقه، وی بارها اعلام کرد که در دستگاه شوم مامون هیچ نقش اساسی را اعمال نمیکند و فقط مشاوره می دهد ،صحبت های امام در مدینه و آخرین حج وی که وداع  با خانه کعبه کرد همه و همه مامون را رسوا تر می کرد.صحبت های امام در منازل مختلف که در مسیر مدینه تا خراسان ایراد می فرمود و همچنین حدیث سلسله الذهب که به مردم فهماند حساب امام از این نوع حکومت ها جداست چرا که حکومت امام حکومت الله و توحید است.و همچنین حضور امام در دربار به حدی مامون را مستاصل کرد که دست به شهادت امام زد.

آری مامون پرده ریا را پاره کرد و خود امام را به شهادت رساند چرا که حکومت بر او زهری شده  بود کشنده و طاقتش را تمام کرده بود .سنت الهی چیزی جز رسوا ساختن باطل نیست.



پ.ن : این سکانس از سریال ولایت عشق رو به یاد بیارید که مامون در حالی که جام زهر را سعی داشت به امام بنوشاند با حقد و غضب می گفت : بنوش یابن الحسن بنوش ، دیگر طاقت ندارم....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۳ ، ۲۲:۱۹
سبحان شهیدی
يكشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۰۵ ب.ظ

یلدای عاشقان

در حس و حال خودم بودم با خودم گفتم احتمالا این بیت را برادر دارد به خواهرش می گوید : رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس

 گویا ولی شناسان رفتند از این ولایت ،..... نمی دانم خواهر چه می کشد در این لحظه که می شنود : سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت....


اما اینجا او پاسخ می دهد اینبار رو به تشتی که دیگر در مدینه نیست و محمل سر برادرش حسین شده است .با آه می گوید : 

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود

زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

حال او داشت برای برادر ادامه ماجرا را تعریف می کرد...

به خود آمدم شعرم تمام شده بود . نمی دانم این چه سری است برای هر کس که می خواهم بگریم ختم به کربلا می شود ...نمی دانم شاید خودشان می خواهند ، آری خودشان می خواهند مگر نشنیدی وصیت امام رضا را به پسر شبیب : یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ


آری شب یلداست ،  باران می بارد از هر دری بخوانی به کربلا می رسی ... امشب کمی طولانی تر است پس بیشتر بخوان اما یادت باشد ...


فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ ، چرا که اگرچه پیامبر با غصه تمام رفت اما زهرایش ندید قتلگاه را ، چرا که با اینکه امام حسن در عین غربت رفت و تیرباران شد اما با اسب بر بدنش کسی نتاخت با اینکه امام هشتممان در تنهایی دور از وطن بود اما در لحظه آخر سرش روی پای پسرش بود 


امشب شب یلداست فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ....


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۳ ، ۲۱:۰۵
سبحان شهیدی
جمعه, ۱۴ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۳ ب.ظ

دیدی رباب ؟ دیدی چگونه بی حسین شدم؟؟ / طرح

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۳ ، ۲۱:۵۳
سبحان شهیدی